Love Is A Temple [Persian translation]

کاری نیست که من بتوانم انجام دهم

من ذهنم را روی تو متمرکز کرده ام

هر چه بیشتر میبینم که تو واقعی نیستی

بیشتر باورم میشه که حس میکنم

باید با تو در ارتباط باشم

و تو را روزی به نحوی داشته باشم

و زمانیکه رویاهای عشقی من به واقعیت میپیوندد

آه خدایا

مهم نیست آنجا بودن چگونه است و چه میشود

هراسی نیست نتوان آنرا با عشق حاصل کرد

اگر تو آن را باور داشته باشی

عشق یک معبد است

آنرا علی السویه و بی اهمیت فرض نکن

و زمانیکه اتفاق می افتد

وقت آن است که داستان خود را بنویسی

من سعی کردم تمام مقررات را بشکنم

و تمام آنها خیلی دشوار و خیلی زود هنگام است

ولی وقت آن است نزدیک تو باشم

دختر، تو از من فاصله میگیری

من هرگز فرصت آمدن به اینجا را از دست نخواهم داد، آه آره

تو بهتره بارش را بموقع آغاز کنی

تو و من

عشق یک معبد است

آنرا علی السویه و بی اهمیت فرض نکن

و زمانیکه اتفاق می افتد

وقت آن است که داستان خود را بنویسی

آه ه، عشق یک معبد است

عشق یک معبد است

آنرا علی السویه و بی اهمیت فرض نکن

و زمانیکه اتفاق می افتد

وقت آن است که داستان خود را بنویسی

مهم نیست آنجا بودن چگونه و چه میشود

هراسی نیست نتوان آنرا با عشق حاصل کرد

اگر تو آن را باور داشته باشی، آره

آه ه

آه آه آه آه

عشق یک معبد است

آنرا علی السویه و بی اهمیت فرض نکن

و زمانیکه اتفاق می افتد

وقت آن است که داستان خود را بنویسی

عشق یک معبد است

آنرا علی السویه و بی اهمیت فرض نکن

و زمانیکه اتفاق می افتد

وقت آن است که داستان خود را بنویسی

داستان خود را بنویس

همین حالا