Holding Out for a Hero [Persian translation]

آدماي خوب کجا رفتن؟

و همه ی آن خدایان کجان؟

هرکول خياباني کجاست که

با مشکلات شهر مبارزه کنه؟

شواليه سفيد بر روي اسب قوي وجود نداره؟

در نیمه شبي تغيير کردم و نوبت من شد و روياي من چيزيه که نياز دارم

من به يک قهرمان نياز دارم

من براي رسيدن به قهرمان

تا پايان شب صبر ميکنم

اون بايد قوي باشه

اون بايد سريع باشه

و اون بايد تازه نفس بياد و مبارزه کنه

من به يک قهرمان نياز دارم

من براي رسيدن قهرمان

تا پايان طلوع صبح منتظر ميمونم

اون بايد قابل اطمينان باشه

اين خيلي زود مياد

اون بايد نسبت به زندگي قوي تر باشه

قوي تر از زندگي

يه جايي بعد از نيمه شب

دروحشي ترين نقشه ي خيالي من

يه جايي درست فراتر از دسترس من

يه آدمي هست که از پشت داره داره بهم ميرسه

مسابقه اي در رعد آسمان

و بالا رفتن حرارت

اين ميخواد يه مرد عالي باشه

که از پاهاي من سستي رو میگیره

تاجايي که کوه ها

آسمان بالاي سرو ملاقات ميکنن

در آنجا که رعدو برق دريارو از هم جدا ميکنه

من قسم ميخورم که

يه کسي يه جايي هست منو نگاه ميکنه

از ميان باد و

سرما و باران

و طوفان و سيل

من ميتونم نزديک شدن اونو حس کنم

مثل آتش توي خون من

من به يک قهرمان نياز دارم

تا طلوع صبح براي يه قهرمان صبر ميکنم

اون بايد قوي باشه

اون بايد سريع باشه

اون بايد قوی تر از زندگی باشه

اون باید قوی باشه

سریع باشه

تازه نفس برای مبارزه باشه

من به یه قهرمان نیاز دارم