The Downeaster "Alexa" [Persian translation]

من توی [کشتی] «دَون ایستر الکسا» ام

و دارم از «بلاک آیلند سَوند» رد می شم

بلیت «واین یارد» رو گرفتم

ولی امشب «نان تاکت» منو می طلبه

دیروز تو «مونتوک» سوار دیزل شدیم

و امروز از ناقوس توی «گاردینرز بی» اومدیم

مثل همه ی آدمای محلی این جا مجبور شدم خونه مو بفروشم

غرورم اجازه نمیداد اونجا رو ترک کنم تا سر حد مرگ کار کردم

تا تونستم صاحب «دَون ایستر الکسا» بشم

و برم جایی که اقیانوس عمیقه

اون جا توی دره ها غول هست

و یه کاپیتان خوب خوابش نمی بره

باید کلی قبض بپردازم و بچه ها لباس می خوان

می دونم اون بیرونا ماهی هست ولی کجا خدا عالمه

میگن این دریاها مث قدیما نیستن

ولی آدمایی هستن که توی خشکی منتظر منن

پس اگه «دَون ایستر الکسا» ی منو دیدین

و اگه بلدین با چوب ماهیگیری کار کنین

به زنم بگین دارم می رم سمت آتلانتیس

و هنوز دستام روی فرمونه

الان دارم «دَون ایستر الکسا»مو می رونم

هر سال چندین مایل بیش تر از ساحل دور می شم

از وقتی بهم گفتن نمی تونم ماهی خاردار بفروشم

و هیچ شانسی هم در مورد شمشیرماهی گرفتن ندارم

من مرد خلیج بودم مثل پدرم قبل از من

دیگه به عنوان یه خلیجی نمی تونم خرجمو درآرم

آینده ای برای کسی که سر و کارش با دریاست وجود نداره

ولی جزیره ای هم برای جزیره نشینایی مثل من نیست