İmtiyaz [Persian translation]

چهرتو روزها بود که نمیدیدم

تنها چیزی که حالمو خوب میکنه خندته

چنان دلتنگت شده ام که ...

وقتی دستتو گرفتم یهو تنم مورمور شد

میگفتی که هرگز نمیرم

اما اولین نفری که درونم رو به آتش میکشید تو بودی!

دم زندگی گرم بی تو ...

هر حالتِ درد رو بهم نشون داد

خواهشاً کمی به من نگاه کن (توجه کن)

ببین گذشت (روزهای بی من بودن) ، یکم بیشتر ...

منو برتر بشمر (تو اولویت قرار بده) لطفاً

یکم بیشتر پیشم بمون

باور کن که دلم میخواست که منو ببینی

اما پشت سرت آواری رو بجا گذاشتی (که دیدنی نیست)

باور کن هیچ باز دردم تمومی نداره

بیخیال ، دلم (خطاب به یار) تو به خودت نگیر