Jigsaw Falling Into Place [Persian translation]

درست وقتی که دستم رو می‌گیری

درست وقتی که شماره ام رو می‌نویسی

درست وقتی که نوشیدنی ها می‌رسه

درست وقتی که ترانه مورد علاقه ات رو پخش می‌کنن

وقتی روز بدی که داشتی محو میشه

دیگه مثل فنر تغییر جهت نمی‌ده(محکم شدن فنر ساعت-کند شدن زمان)

قبل از اینکه بیش از حد بنوشی

برگرد و تمرکز کن

دیوارها خم شده اند

خنده ی گربه چشایر‌ رو داری

همه به یک چیز محو شدن

اینجا همه مشغول کاری هستن (نوشیدن(

قبل از جغد شب

قبل از صدای حیوانات

دوربین های مداربسته

قبل از اینکه از حال بری

قبل از اینکه از دست من بری

قبل از اینکه بین نت ها گم بشی

بیت تکرار میشه و تکرار میشه

هیچوقت به اون حد (مستی) نرسیدم

فقط اداش رو دراوردم

کلمات ابزار خشنی هستند

کلمات ساچمه های شاتگان هستند

بیا و بیرون بریز

قبل از اینکه از دستم بری

قبل از اینکه بین نت ها گم بشی

درست وقتی که میکروفون رو می‌گیری

درست وقتی که می‌رقصی

پازل سر جاش می‌افته

پس چیزی برای توضیح دادن وجود نداره

وقتی از کنار عم عبور می‌کنین به هم نگاه می‌کنین

اون به عقب نگاه میکنه، تو به عقب نگاه می‌کنی.

نه یک بار و نه دو بار

امیدوارم کابوس‌هات دور باشن

امیدوارم کابوس‌هات دور باشن

تو نوری داری که می‌تونی پشتت احساسش کنی

پازلت سر جاش می‌افته.