A New Day Has...Come [Persian translation]

...یک روز

...یک روز

خیلی وقت بود که منتظر یه معجزه بودم

همه میگفتن که قوی باشم

طاقت بیارم و اشک نریزم

تو لحظه های تلخی و شیرینی زندگی

میدونستم که موفق میشم

و همه فکر می کردم که از پسش بر اومدم

اما من منتظر تو بودم

ساکت باش عشق

نوری تو آسمون می بینم

آه، داره کورم می کنه

نمیتونم باور کنم

فرشته ای منو با عشق لمس کرد

بذار بارون بباره و اشکهام رو از گونه هام پاک کنه

بذار روحم رو پر کنه و ترس رو از من بشوره

بذار دیوار رو بشکنه تا خورشید تازه های دیده بشه

یه روز دیگه هم اومد

جایی که تاریک بود حالا روشن شده

جایی که فقط رنج و درد توش بود حالا تبدیل به مکان شادی شده

جایی که توش احساس ضعف می کردم نیروی خودم رو پیدا کردم

و اونجا جایی نیست جز چشمای یک پسر

ساکت باش عشق

نوری تو آسمون می بینم

آه، داره کم کم کورم می کنه

باورم نمیشه

یه فرشته منو با عشقی که تو دستاش بود لمس کرد

بذار بارون بباره و اشکام رو از صورتم پاک کنه

بذار روحم رو سرشار کنه و ترسم رو بشوره

بذار اون بارون دیوارهارو برای یک خورشیدی تازه بشکنه

یه روز جدید دیگه هم اومد

بذار بارون بباره و اشکام رو از صورتم پاک کنه

بذار روحم رو سرشار کنه و ترسم رو بشوره

بذار اون بارون دیوارهارو برای یک خورشیدی تازه بشکنه

یه روز جدید دیگه هم اومد

آه، یه نوری می بینم، آه

ساکت باش عشق

نوری تو آسمون می بینم

و اونجا جایی نیست جز چشمای یک پسر

نمیتونم باور کنم

فرشته ای منو با عشق لمس کرد

نمیتونم باور کنم

فرشته ای منو با عشق لمس کرد

ساکت باش عشق

ساکت باش عشق