Change [Persian translation]

این تصویری غم انگیز است،آخرین ضربه به تو اصابت میکند

دوباره کس دیگری صاحب چیزی که میخواستی میشود

میدانی که همش شبیه هم است،زمان و مکانی دیگ

تاریخ تکرار شدنی است و داری ازش خسته میشوی

ولی من به هرکاری که میکنی ایمان دارم

و هرکاری میکنم تا همه ی اونو ببینم

چون این چیزها تغییر خواهند کرد،حالا میتونی حسش کنی؟

این دیوارها که چیدند تا ما را عقب نگه دارند فرو خواهند ریخت

این یک انقلاب است،زمان برای ما خواهد آمد که بالاخره پیروز شویم

ما آهنگ"شکر خدا"میخوانیم

شکر خدا میخوانیم!آه

پس ما بیشتر از حد بودیم،هجوم آوردیم و حالا(همه چیز را) تحت اختیار در آورده ایم

وقتی که جنگ منصفانه نیست،جنگیدن سخت است

حالا داریم قوی تر میشویم،چیزهایی را پیدا کرده ایم که آنها هیچ وقت پیدا نکردند

ممکنه اونها بزرگتر باشن ولی ما شجاع و سریعتر هستیم

میتونی بگذری و بگی ما به این نیاز نداریم

ولی چیزی توی چشمهات هست که میگه میتونیم این جنگ

رو ببریم

چون این چیزها تغییر خواهند کرد،حالا میتونی حسش کنی؟

این دیوارها که چیدند تا ما را عقب نگه دارند فرو خواهند ریخت

این یک انقلاب است،زمان برای ما خواهد آمد که بالاخره پیروز شویم

ما آهنگ"شکر خدا"میخوانیم

شکر خدا میخوانیم!آه

امشب روی پاهای خودمان ایستادیم

تا برای چیزی که این همه سال برایش زحمت کشیدیم بجنگیم

جنگ طولانی بود،این جنگ زندگی های ماست

آیا امشب به عنوان قهرمان خواهیم ایستاد؟

شبی بود که همه چیز تغییر کرد،حالا میتونی ببینیش؟

این دیوارها که چیدند تا ما را عقب نگه دارند فرو ریختند

این یک انقلاب است،دستهایت را بالا بیاور،چون ما هیچ وقت تسلیم نمیشیم

ما آهنگ شکر خدا خواهیم خواند

شکر خدا خواندیم

شکر خدا