برای ما نیازی به شرط بستن نیست
برای ما...خنده ات را به من می فروشی
اگر می خواهی اینجوری بخوانی..رویا پردازی کنی..امیدوار باشی
دوستانمون درباره ی ما می گفتند:ء
نه!...خواهی دید...همه اش اشتباه است
ولی برای ما حتی یک ابر هم در آسمان وجود ندارد
برای ما عشق مانند افسانه است
برای ما...اگر می خواهی پرواز کنی
دور از دنیا...در آغوش باد
از من نپرس که(باد) به کجا می رود
ما دوتا همزمان با هم نفس می کشیم
برای عشق بازی...اینجا و آنجا
تو نزدیک من بودی و من نفهمیدم
که چقدر برایم مهم بودی
حالا(پیش هم) هستیم...زود باش بیا! عاشقتم
بیشتر از این وقت را تلف نکن
برای ما
برای ما حتی یک ابر هم در آسمان وجود ندارد
برای ما عشق مانند افسانه است
یک بار دیگر برای ما
اگر می خواهی پرواز کنی
تو را به دوردست...به گندمزاری می برم
که درون من روییده
درون رویاهایی که بر دو عاشق ممنوع شده
زیباترین جایی که وجود دارد
دور از دنیا...در آغوش باد
تا آزادیت را نفس بکشی
بازی کن...به این سو و آن سو بدو
برای عشق بازی...اینجا و آنجا
برای ما حتی یک ابر هم در آسمان وجود ندارد
برای ما عشق مانند افسانه است
برای ما...اگر می خواهی پرواز کنی
تو نزدیک من بودی و من نفهمیدم
که چقدر برایم مهم بودی
حالا(پیش هم) هستیم...زود باش بیا! عاشقتم
بیشتر از این وقت را تلف نکن
یک بار دیگر برای ما
برای ما...هیچ وقت از تو خسته نمی شوم
یک بار دیگر برای ما
برای ما...هیچ وقت از تو خسته نمی شوم
ما...فقط ما...برای ما...فقط ما
ما...فقط ما...برای ما...فقط ما