یک طرفم صفحه هایی که با خوشحالی سپری شدند
یک طرفم کتاب هایی که روی هم موندن و خونده نشدن
دیروزم، امروزم، همیشه اینجاست، دست آدم کوچیکه
تشنه شدم، خسته شدم، ولی فکرم پیشه زندگیه
یه طرف ادمهایی که خسته شدن و پیر شدن
یک طرفم کسایی که با عشق و امید بیدار میشن
همه مدلِ دنیا اینجاست، توی اتاق به هم ریخته من
خیلی افتادم، زخمی شدم، ولی دنیا رو در اغوش گرفتم
پشتم، بار های بزرگِ بزرگ و سنگین
از هر طرفم من رو کشیدن، من رو منتظر گذاشتن
استراحت کردم، آب خوردم، از لب هام سرازیر شد
هر روز خورشید طلوع میکنه، فقط کافیه پرده ها باز باشن
یک طرفم ساعت هایی که یک سره کار میکنن
یک طرف صداهایی که آروم آروم از اعماق می آیند
فکر کردم، پیدا کردم، واقعیت هایی که صد ساله تصورشون میکردم
با همشون هی لباس پوشیدم، بعضی مواقع برام بزرگ بودن
یک طرف لب هایی که بدون توقف هی صحبت میکنن
یک طرف عقل های ساکتی که قهر کردن و صحبت نمیکنن
چه اشکال داره که به ته رسیدیم، بالاخره یه روزی در میاییم
یک روز هستیم، یک روز نیستیم، زندگی کرایه ای بوده
پشتم، بار های بزرگِ بزرگ و سنگین
از هر طرفم من رو کشیدن، من رو منتظر گذاشتن
استراحت کردم، آب خوردم، از لب هام سرازیر شد
هر روز خورشید طلوع میکنه، فقط کافیه پرده ها باز باشن