اونی که اونجاست، اون من نیستم
من میرم به جایی که خشنود باشم
من از دیوارها رد میشم
و در رودخانهی Liffey جاری میشم (نام این رود که در ایرلند واقع شده به معنای زندگیست)
این اتفاق درحال افتادن نیست
من اینجا نیستم، من اینجا نیستم
در زمان کوتاهی
من خواهم رفت
لحظهای که همین الان هم ازش گذشته
من اینجا نیستم
این اتفاق درحال افتادن نیست
من اینجا نیستم، من اینجا نیستم
چراغهای چشمک زن (فلش)
بلندگوهای خراب
آتش بازی و
طوفان
من اینجا نیستم
این اتفاق درحال افتادن نیست
من اینجا نیستم، من اینجا نیستم