کافه ها همه رها شده
خیابان ها دوباره خیسند
هیچ چیز مانند یک شهر تفریحی نیست
در باران
هنگامی که توریست ها می روند و باد سرد می وزد
و دخترم در هواپیما است،خانه...
هرگز عاشق کسی دیگر نخواهم شد
آن طوری که عاشق تو بوده ام
زمان کوتاهی از من گرفت تا آن را کشف کنم
حالا،می دانم که این حقیقت است،اما تردید سرنوشت ساز
باعث شد نمایش را از دست دهم
آه،رومئو در باران ایستاده است
و می دانم که من اجازه دادم او بگریزد
تردید سرنوشت ساز،تردید سرنوشت ساز
امروز صبح دوباره تو را دیدم
در ساحل قدم می زدی
و اگر چه هزاران مایل دوری
تو فقط دور از دسترسی
اما هنگامی که به تو نزدیک تر شدم
و چهره اش را دیدم
دانستم این نمی توانست باشد،نه،نه
آه،رومئو در باران ایستاده است
و من،بله،می دانم،اجازه دادم او بگریزد
تردید سرنوشت ساز،تردید سرنوشت ساز
می خواهم سوار قایقم شوم و به دریا بزنم
آه رومئو در باران ایستاده است
و من،بله،می دانم،اجازه دادم او بگریزد
تردید سرنوشت ساز
تردید سرنوشت ساز
تردید سرنوشت ساز
می خواهم کمی شکسپیر بخوانم
و او را از سرم بیرون کنم
دیگر چیزی مهم نیست
کمی دل تنگش می شوم
فقط کمی...