[قطعهٔ ۱]
قسم میخوری به خدا اما من باور ندارم خدا رو
از دست میدی ایمانِت رو و من در تلاش تاب آوردن
در تلاش یافتن ریشهٔ همه اونچه اومد بین ما
در تلاش برای نجات باقیموندهها قبل ِ از دست رفتن ِ همه چیز
[ترجیعبند ۱]
عشق شیرینَم، قدیمیترین دوستَم
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
بی بزک دوزک، بی تظاهر
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
پایان ِ تلخ
پایان ِ تلخ
[قطعهٔ ۲]
برداشتیم زخمهای جنگی به سالهای بسیار
و حالا افتادیم از پا
همهٔ واژههایی که گفتی
خاطرم رو میآزاره مدتها
و همهٔ خط[قرمز]هایی که ردکردیم
عاقبت از هم شکافت تنمون رو
چون هزار بریدگی ِ کوچک بر [پیکر ]ِ زندگی
[ترجیعبند ۲]
عشق شیرینَم، قدیمیترین دوستَم
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
بی بزک دوزک، بی تظاهر
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
پایان ِ تلخ
پایان ِ تلخ
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
آه، پایان ِ تلخ
[قطعهٔ میانی]
هر چه بالاتر میریم
بیشتر سقوط میکنیم
وقتی خوردیم زمین
درگذر از همهٔ این سالها
نمیپذیرم تمومشدن رو
رها نمیکنم تو رو
[ترجیعبند ۳]
عشق شیرینَم، قدیمیترین دوستَم
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟
بی بزک دوزک، بی تظاهر
چیشد رسیدیم به این پایان ِ تلخ؟