Attendre [Persian translation]

انتظار

برای کسی که نمیاید

انتظار

بدون از دست دادن ایمان

تا بروی

به راهی که خود میخواهی

تا بروی

گاهی به زمان نیاز داریم

تا بر خلاف

آنچه به تردیدمان وا میدارد

امیدوار باشیم

انتظار

برای کسی که مراقبمان باشم

انتظار

تا در پایان آن بیابیم

عشق لطیفی را که نیاز داریم

انتظار

و زمانی که در پایان

یکدیگر را بفهمیم

زندگانی که میداند چگونه به ما

بیاموزد

که زندگی همواره به درستی

انتظار میکشد

انتظار

کودکی که شبیه تست

انتظار

برای شناخت صدای او

شنیدن

واژه ای که رویای آن را آن چنان داشتم

تا بشنوم

و با تو شریکش شوم

بر خلاف

هر آنچه آزار میدهد

همه امیدوار باشیم

انتظار

برای کسی که مراقبمان باشم

انتظار

تا در پایان آن بیابیم

عشق لطیفی را که نیاز داریم

انتظار

و زمانی که در پایان

یکدیگر را بفهمیم

زندگانی که میداند چگونه به ما

بیاموزد

که زندگی همواره به درستی

آری، انتظار میکشد

انتظار

برای تو تا در آخر بیایی

و مرا شگفت زده کنی

و به تمام زندگی تو بسته باشم

و به نگفتن حتی یک واژه و درک کردن یکدیگر

تمام زندگیم را گذراندم

به انتظار تو

و تمام این مدت میخواستم

عشق بگیرم و آن را به تو باز پس دهم

هم اکنون

بدون انتظار

حس کن

اکنون زمان آن رسیده که

سربپیچی

باید پیش از مردن

زندگی کنیم

بدون انتظار، بدون لرزیدن

و بدتر

بدون ترس از آسیبها، بدون ترس از

رنج

با یکدیگر خواهیم ساخت

آینده ای را

بگذار با دیگر ترا بگویم

تا برایم انتظار کشی

آری

انتظار

برای تو تا در آخر بیایی

و مرا شگفت زده کنی

و به تمام زندگی تو بسته باشم

و به نگفتن حتی یک واژه و درک کردن یکدیگر

تمام زندگیم را گذراندم

به انتظار تو

و تمام این مدت میخواستم

عشق بگیرم و آن را به تو باز پس دهم

هم اکنون

بدون انتظار