A Thousand Miles [Persian translation]

به سمت مرکز شهر حرکت میکنم،سریع قدم برمیدارم

چهره هایی از کنارم عبور میکنند،من به سمت خانه میروم

خیره مستقیم به جلو نگاه میکنم،فقط به راحم ادامه میدم

از میان جمعیت راحم را پیدا میکنم

و من به تو نیاز دارم

و من دلم برات تنگ شده

و حالا تو این فکرم که

آگه به دامن آسمون بیوفنم

فکر میکنی زمان برایم میگذرد؟

چونکه میدونی من هزاران مایل را پیموده ام

تا شاید بتونم تورو ببینم

امشب

زمانهایی مثل این که من به تو می اندیشم خیلی زیاد هستن

و من تو این فکرم که تو هم به من می اندیشی یا نه

چون همه چی اونطور که باید باشه نیست و من احساس بی کسی میکنم

وقتی با خاطرات ارزشمند تو سر میکنم

و من به تو نیاز دارم

و من دلم برات تنگ شده

و حالا تو این فکرم که

آگه به دامن آسمون بیوفنم

فکر میکنی زمان برایم میگذرد؟

چونکه میدونی من هزاران مایل را پیموده ام

تا شاید بتونم تورو ببینم

امشب

و من

نمیخوام بهت بگم

من

توی خاطراتت غرق شدم

من

نمیخوام این لحظه ها رو از دست بدم

نمیخوام

به سمت مرکز شهر حرکت میکنم،سریع قدم برمیدارم

چهره هایی از کنارم عبور میکنند،من به سمت خانه میروم

خیره مستقیم به جلو نگاه میکنم،فقط به راحم ادامه میدم

از میان جمعیت راحم را پیدا میکنم

و من به تو نیاز دارم

و من دلم برات تنگ شده

و حالا تو این فکرم که

آگه به دامن آسمون بیوفنم

فکر میکنی زمان برایم میگذرد؟

چونکه میدونی من هزاران مایل را پیموده ام

تا شاید بتونم تورو ببینم

آگه به دامن آسمون بیوفنم

فکر میکنی زمان برایم میگذرد؟

چونکه میدونی من هزاران مایل را پیموده ام

تا شاید بتونم تورو ببینم

تا شاید بتونم تو رو در آغوش بگیرم

امشب