حتی اگه چشمهام رو ببندم، روحم میتونه اون رو ببینه
جایی دور میز هست که تو برای من نگه داشتی
هزاران مایل آنسوی خشکی و دریا
به جرأت امیدوارم که تو دعای من رو بشنوی
و من هر جور شده اونجا خواهم بود
اینجا غیر از زمین سفتی که سرم رو روش میذارم هیچی نیست
و با وجود اینکه دیوارهای این زندان به سردی خاک رس هستن
ولی پرتو نوری هست که از طریق اون روزهام رو میشمارم
پس، از صندلی خالی نا امید نشو
من هر جور شده اونجا خواهم بود
بعضی روزها قوی ام، بعضی روزها ضعیفم
و بعضی روزها انقدر درهم شکسته ام که نمیتونم حرف بزنم
توی سرم یه جایی هست که هنوزم افکارم توش پرسه میزنن
همون جایی که توش من هر جور شده اومده ام خونه
و وقتیکه زمستون از راه میرسه و درخت ها عریان میشن
و تو از پشت پنجره به تاریکی بیرون خیره میشی
میدونم با خودت میگی که من همیشه دیر میرسیدم سر غذا
ولی جای من و صندلی خالیه رو نگه دار
من هر جور شده اونجا خواهم بود
من هر جور شده اونجا خواهم بود