Sometimes [Persian translation]

ميگي كه عاشقمي

مثل اينكه نميتوني چشمهاي قشنگت رو ازم برداري

اينطور نيست كه نميخوام بمونم

اما هروقت نزديك ميشي دور ميشم

ميخوام هرچي ميگي رو باور كنم

چون خوب بنظر ميرسه

اما اگر واقعا دوستم داري، آروم پيش برو

چيزهايي درباره من هست كه بايد بدوني

گاهي اوقات فرار ميكنم

گاهي اوقات پنهان ميشم

گاهي اوقات ازت ميترسم

اما همه چيزي كه ميخوام اينه كه محكم بغلت كنم

درست باهات رفتار كنم، روز و شب باهات باشم

عزيزم همه چيزي كه احتياج دارم زمانه

نميخوام اينقدر خجالتي باشم

هروقت تنها هستم تعجب ميكنم كه چرا

اميدوارم كه منتظرم باشي

خواهي ديد كه تو تنها فرد براي من هستي

ميخوام هرچي ميگي رو باور كنم

چون خوب بنظر ميرسه

اما اگر واقعا منو ميخواي، آروم پيش برو

چيزهايي درباره من هست كه بايد بدوني

فقط باهام وقت بگذرون و ميبيني

هيچ جا نخواهم بود

اگر عاشقمي، بهم اعتماد كن

همونطوري كه من بهت اعتماد دارم