آگاه باش چگونه لبخند می زنی
به زنی ناشناس که در حال عبور است
هیچ اثری از آن نمی ماند
به جز لذت بردن
آگاه باش چگونه عشق می ورزی
بدون انتظار هیچ بازگشتی(جبران کردن)
نه احترام،نه داستان عشقی بزرگ
نه حتی امیدی به دوست داشتن
(refrain)
اما آگاه باش چگونه می بخشی
بخشیدن بدون گرفتن
آیا چیزی آموخته ای؟
آموختن چگونه عشق ورزیدن
عشق ورزیدن بدون انتظار
عشق ورزیدن به همه چیز
آموخته ای چگونه لبخند بزنی؟
فقط برای ژست گرفتن(مصنوعی)
بدون خواستن چیزی که با آن می رود
و آموختن چگونه زندگی کردن
و رفتن
آگاه باش چگونه منتظر باشی
چشیدن این شادی مطلق
که از جانت گذشتی برای یافتن
که آن را دریافت کردی با یک اشتباه
خودت را ببین و باور کن
تا ترس های احمقانه ی بیهوده
تثبیت شده در تو مثل چین و چروک
(که)خدشه دار می کند آیینه ها را
(refrain)
آگاه باش چگونه رنج می بری
در سکوت،بدون آه کشیدن و شکایت کردن
نه دفاعی است و نه زره ای
(کسی که)رنج می کشد آرزوی مرگ دارد
و دوباره ایستاده است
همان گونه که تو از خاکسترت دوباره متولد می شوی
با عشقی لبریز
تا بتوانی گذشته را فراموش کنی
(refrain)
بیاموز چگونه رویا داشته باشی
رویایی برای دو نفر
فقط با بستن چشمانت
و آگاه باش چگونه می بخشی
بخشیدن بدون اشتباه
با تمام وجود
بیاموز چگونه بگویی
تمایل داشتن تا پایان یافتن
در هر صورت بمان
بیاموز چگونه عشق بورزی
و ترک کنی
و ترک کنی