Sığamıyorum [Persian translation]

نه به روز نه به شب

نه هم به هزار و یک هجا

با ی شهر خیلی بزرگ اخت نمیشم

زمان درازی هست (که غم و اندوه رو توی خودم) جمع کردم

پر شدم لبریز شدم نمیتونم با زدن رعد و برق ببارم

فکرای ناامیدانه میکنم گناه ها رو تقسیم میکنم

خودم با خودم حرف میزنم

دقیقا وقتی دارم به تنهایی خودم عادت میکنم

دارم با خاطره ها مبارزه میکنم

دو بار

دلم خیلی براش تنگ شده

خوبه بده؟

اندازه من جونش میسوزه؟

زنگ زدم خاموشه تو خونه هم نیست

آیا شبا میگرده؟

دنبال یک احتمال افتادم

دارم محو میشم نمیدونی(خبر نداری)؟

دیگه همه قلبم رو صرفش کردم

جدایی اونقدر اذیت میکنه؟