دارم کم می شم از فکر کسی که
سکوت کرده کنارم ایستاده
کسی که فرصت تنهاییاشو
به بامن بودنش ترجیح داده
دارم کم می شم از فکر کسی که
منو به درد عشقش مبتلا کرد
کسی که چشمشو رو بغض من باز
کسی که راهشو از من جدا کرد
نمی دونه که من چه حالی می شم
یه وقتایی که با من سرد می شه
یه وقتایی که با من سرد می شه
نمی دونه که زخمی ام از عشقش
که هر حسی تو سینه ام درد می شه
که هر حسی تو سینه ام درد می شه
من از حس چشاش نفس می گیرم
نمی شه که یه آن ازش جدا شم
نمی شه که یه آن ازش جدا شم
نمی دونه وجودش زندگیمه
نمی تونم که بی اون زنده باشم
نمی تونم که بی اون زنده باشم