به این سو بنگر
زیر چشمانم بلور رویاهای گذشته
را نظاره کن
از یاد بردن وعده ها
همچون ابری در آسمان های دور
و بنادری دور دست
و رویا هایم در تمنای نوازش دست های توست
و هنگامی که تمامی عشقم را نثارت می کنم
سنگینی بغضت را در فشردن تار و پود رویا هایم حس می کنم
تمامی عشقم نثار توست
فرشته ی من ، فرشته ی من
از هزاران شمیم
فقط تو را می بویم
و هنگامی لبانت
به آرامی بر لبانم می نشیند
و در خروش طوفان باد ها
فقط نسیم تو مرا به دور دست می برد
و آنگاه که سایه ات
سر آغازین من است
هنگامی که تمامی عشقم را نثارت می کنم
سنگینی بغضت را در فشردن تار و پود رویا هایم حس می کنم
تمامی عشقم نثار توست
فرشته ی من ، فرشته ی من
و در فغان تنهایی ناله ام را بشنو
باران نگاهت را از من نگیر
و در واپسین مردن
رها کن گلو ام
با ترنم نفس هایت
و شیرینی دروغ هایت
دم دیگری را بر من ارزانی دارد
هنگامی که تمامی عشقم را نثارت می کنم
سنگینی بغضت را در فشردن تار و پود رویا هایم حس می کنم
تمامی عشقم نثار توست
فرشته ی من ، فرشته ی من
در مزار عشقمان به آرامی و تنها
در سینه می گریم
با قلبی رها
و نوایت محو می شود
از خیالم
و همچنان زندگی ادامه دارد
هنگامی که تمامی عشقم را نثارت می کنم
سنگینی بغضت را در فشردن تار و پود رویا هایم حس می کنم
تمامی عشقم نثار توست
فرشته ی من ، فرشته ی من