تماشای غروب خورشید
میگه که دیگه وقتشه، روز داره تموم میشه
کسی از رفتن خورشید گریه نمیکنه
وقتیکه دنبال روشنایی میره
چون به زودی دوباره برمیگرده
ولی میشنوم که تو آه میکشی
کاش میتونستی بمونی
دلم میخواست یه روز دیگه پیشم باشی
نمیخوام بدونم که آخرش چی میشه
هر تصمیمی که بگیری من قبول میکنم
فقط بهم بگو باید چیکار کنم
دوران خوشیمون چی شد
جواب این سوال رو از من میخوای
هنوزم مثل سابقه
بر فراز نسیمی که توی افق میوزه
هر روز بازم زنده میشه
هر بار که تو بهم زنگ میزنی
ولی حالا از دست دادن عشقت
از دست دادن افسونت توی روزهام
تنهایی گذشتن از راههایی که با هم میرفتیم
اونقدر خاطره دارم
که بتونم راهم رو باهاشون پیدا کنم
تا بتونم عشقی که داشتیم رو برگردونم