برید و شکارش کنید
و ببندینش
و بکشینش
(بخت با شما یار باد، شکارچیان جادوگر)
بریدو شکارش کنید
و ببندینش
و بکشینش
(بکشین جادوگر را)
بدسگالی را باید مجازات کرد
انزجار بیشرمانه را از میان برد
بداندیشی را باید مجازات کرد
مرکش را فرارسانید
امکانش وجود ندارد
تا به یک جادوگر لطفی کرد
من شخصاً حسابی دارم که با
پریان و جادوگران تصویه کنم
تقصیر اوست که من به یه ورق آهن تبدیل شدم
نفرین شده به یک جیغ
اینکه بیرحم هستم، خوشایندم است
بدین خاطر که او را بی عاطفه و سرد ساخته ام
و همچنین این شیر
بسبب گناه او مورد تمسخر قرار می گیرد
چرا که این جادوگر او را به عنوان بچه اش پنهان کرده
این جادوگر بُزدِلِش ساخته
!بکشیدش! این افریته رو بکشید
بدسگالی را باید مجازات کرد
شکارچیان جادوگر، ما ستایش می کنیم، آنچه را که انجام می دهید
چراکه بدسگالی را باید مجازات کرد
مجازات
مجازات
!و خوب است