Manhattan Project [Persian translation]

زماني که همه چيز شروع شد رو تصور کن

تو روز هاي آخر جنگ

و اسلحه اي که برگ برنده بود

هرکس که زودتر بهش دست پيدا مي کرد، حتما بدترين کارشو باهاش انجام مي داد

اونا هميشه اينطوري بودن

يه مرد رو جايي که همه چيز ازش شروع شد تصور کن

دانش مندي که مدام قدم مي زد

در هر کشوري، هميشه مشتاق پبگردي بودن

تا بهترين چماق بزرگ رو بسازن

تا برگ برنده را رو کنن

اما اين يکي بيشتر از اين حرفا بود

بيگ بنگ، دنيا رو تصاحب کرد و لرزوندش

خورشيد رو به طلوع رو خاموش کرد

فرجام سر رسيده بود و همه رو در برگرفت

زماني که سلسله واکنش ها بروز داده شد

کله گنده ها سعي کردن نگهش دارن

ساده لوح ها سعي کردن با آرزو دورش کنن

نااميادا هرچي ميگن بگن، اميدوارا به يک دنياي بي پايان وابسته اند

مکاني رو تصور کن که همه ش از اونجا شروع شد

همه از سراسر زمين جمع شده بودند

تا در خفاي شن و ماسه ي بيابون کار کنن

همه ي پسراي باهوش بودن

تا با بزرگترين اسباب بازي، بازي کنن

بيشتر از چيزي که قيمتش رو پرداخت کردن

بيگ بنگ، دنيا رو تصاحب کرد و لرزوندش

خورشيد رو به طلوع رو خاموش کرد

فرجام سر رسيده بود و همه رو در برگرفت

زماني که سلسله واکنش ها بروز داده شد

کله گنده ها سعي کردن نگهش دارن

ساده لوح ها سعي کردن با آرزو دورش کنن

نااميادا هرچي ميگن بگن، اميدوارا به يک دنياي بي پايان وابسته اند

مردي رو تصور کن زماني که همه ش شروع شد

خلبان انولا گي

که داشت با هواپيماش از موج برگشتي بمبش تو اون روز از آگوست بيرون مي زد

تمامي قدرت هاي موجود و مسير تاريخ

مي تونستن براي ابد تغيير داده شن