اولین عشق زندگی ام
مرا بانوی نیل می نامید
شب ها بر روی تپه ای در انتظار می نشستیم تا قاهره بخواب رود
تا ما ستاره ها را بشماریم
و در نهایت بزرگ شدیم
در پاریس غریبه ای ،
همچون یک پدر مرا پذیرفت
و از دل کویر
مرا به قلب روشنایی شهر برد
و دستانش همچون بالی
مرا بر روی صحنه گذاشت
شما ، همینطور شما
چه خوب و چه بد
عشق شما را رشد می دهد
برای شما ، همینطور برای شما
مرد ایده آل هر بار یک نفر است
شما ، همینطور شما
که خورشید را در نیمه شبان روشن می کنید
شما ، همینطور شما
روزی می رسد که
از مردهای زندگیتان حرف بزنید
برای مرد ایتالیایی گریستم
ولی قبل از آنکه ترانه اش به پایان برسد
او رفته بود
یک هنرمند حساس بود
و پس از رفتنش همچنان دلم مالامال از غم است
و یک شعبده باز دیوانه
در گوی بلورینش تصویری مه آلود دید
او هم دلش می خواست
عشقی طلایی برای من بسازد
و با دستان تندیسگرش
سکوت مرا عریان کرد
شما ، همینطور شما
چه خوب و چه بد
عشق شما را رشد می دهد
برای شما ، همینطور برای شما
مرد ایده آل هر بار یک نفر است
شما ، همینطور شما
که خورشید را در نیمه شبان روشن می کنید
شما ، همینطور شما
روزی می رسد که
از مردهای زندگیتان حرف بزنید
و در انتها امروز
من زن هیچ کس نیستم
و این به خاطر همراهی شماست
که من در قلبم
ابدا احساس دلتنگی ندارم
و با شما زندگی می کنم
شما ، همینطور شما
چه خوب و چه بد
عشق شما را رشد می دهد
برای شما ، همینطور برای شما
مرد ایده آل هر بار یک نفر است
امروز در حساب زندگی من
هیچ غمی نیست
زیرا از امروز
انتخاب من این است
که شما زندگی من باشید