دیمیتری و سونیا برای گفتن “بله” به یه کلیسای قدیمی بالای رود ولگا اومدن
تو یه آپارتمان فقیرانه ی نه چندان بزرگ
همه ی دوستا و خانوادشون
دور هم جمع شدن
بابوشکا ۱ اهل اکراین
زیر شال پشمیش
به سختی می تونه دردشو پنهان کنه
مجسمه ها ، شمع ها
ودکا ، زاکوسکی ۲
مامان که از شب قبل اونجا بوده
به سلامتی خوشبختی
بنوش و از هیچی نترس
گریه کن
این اشکها اشک خوشحالیه
و کولی به سلامتی
وقت عشق و عاشقی ، وقت زندگی
و یه زندگی دو نفره تا ابد
ساز می زنه
یه امید احمقانه
از روزهای نوجوانی
ازدروازه ی کودکی
برای باور دوباره ی وقت عشق و عاشقی
پدر داماد
از قدیمیای کریمه
با غرور و یه کت پراز مدال وایساده
پسر عمویی از کی اف
برای این عروسی مبارک
یه شعر با صدایی پر از غم می خونه
به سلامتی خوشبختی
بنوش و از هیچی نترس
گریه کن
این اشکها اشک خوشحالیه
و کولی به سلامتی
وقت عشق و عاشقی ، وقت زندگی
و یه زندگی دو نفره تا ابد
ساز می زنه
یه امید احمقانه
از روزهای نوجونی
ازدروازه ی کودکی
برای باور دوباره ی وقت عشق و عاشقی
عروس دسته گلشو به سمت من پرتاب کرد
و توی بوی شیرین گلای پژمرده شده
منم دلم خواست
که دوباره باور کنم
وقت عشق و عاشقیو باور کنم
به سلامتی خوشبختی
بنوش و از هیچی نترس
گریه کن
این اشکها اشک خوشحالیه
و کولی برای من به سلامتی
وقت عشق و عاشقی ، وقت زندگی
و یه زندگی دو نفره تا ابد
ساز می زنه
یه امید احمقانه
از روزهای نوجونی
ازدروازه ی کودکی
برای باور دوباره ی وقت عشق و عاشقی