شنوم تو را
ولی نه!
یک پیِ رنجه
دیگری نه!
هرکه عشقی بودمش، در این خانه دارد جا
ببخشا ای افسون ندا؛ بندم چشم و گوشها
من دل زده به دریا
دلزده پیش از تو!
بیم دارم از هرآنچه
آید پیش از تو
ای ناشناخته!
ای ناشناخته!
ای ناشناخته!
آنجا هستی؟
بشناسی؟
کنی درکم؟
نمایانم!
***
هردم دشوارترست ز پیش
چو افزون شود این نیرو
بین دل را باشد
این سفر آرزو…
سوی ناشناخته!
سوی ناشناخته!
سوی ناشناخته!
ای ناشناخته!