Delidir [Persian translation]

چیز زیادی ندارم

یک جا جمعش کنی یک مشت هم نمیشه

اونم از من بگیر و به خودت بده

رنجت رو تخفیف بده و اگه ممکنه پاکش کن

فهمیدم چیزی با ارزش تر از عشق نیست

مصمم هستم که {عاشق} بشم، همون طور که آهن توی آتش ذوب می شه

دیوانه است، دیوانه است، اونی که جلوی درت نخوابه

دیوانه است، اونی که طعم از خود گذشتن {به خاطر معشوق} رو نچشیده باشه

دیوانه است، دیوانه است اونی که تا حالا حتی از یک گل مواظبت نکرده

سزاوار کتک است ، کسی که تو دستش هیچ وقت خاری نرفته

تو دخمه ریاضت من، امتحان من و مشکل ترین درس منی

از تو هر چی که برسه خوش اومده صفا آورده {هر چه از دوست رسد نیکوست}

دست بجنبان و این جاهل کور { کنایه از کسی که عاشق نشده} رو بنداز تو تنور عشق

تا که قلبم راز دوست داشتن رو یادبگیره