Çanta [Persian translation]

حالا میرم با قلبی توی دستم

چطور به این سرانجام رسیدیم وقتی که دیوونه وار همو دوست داشتیم

قلبم با ناراحتی تند تند میزنه

میمیرم اما میرم

تو با حرف هایی که میزنی منو آزار میدی

*باورم نمیشه که چه بلایی سرم اومده

این فشار بیشرمانه تو بر روی خودم رو

نمی تونم تحمل کنم

امروز صبح، تو آینه به خودم یه قول دادم

شاید به تو و این عشق آسیب رسوندم

سالیان سال برای تو از خودم گذشتم

این رو خیلی خوب میدونم

حداقل تا وقتی که هنوز با هم هستیم

تا وقتی که هنوز دیر نشده، بیا (از هم) جدا بشیم

تا وقتی که هنوز برای هم احترام قائلیم

...و همو دوست داریم

حالا میرم با کیفی توی دستم

همین حالا تمام وابستگی هام (روابطم) رو قطع می کنم

**تو اون لحظه ای که ناراحت میشی و به مغز استخونت میرسه

خیلی سخت میشه، ولی من میرم

حالا میرم با قلبی توی دستم

چطور به این سرانجام رسیدیم وقتی که دیوونه وار همو دوست داشتیم

قلبم با ناراحتی تند تند میزنه

میمیرم اما میرم