The Last Goodbye [Persian translation]

ما مي توانيم با هم دور شويم

اگر تو اينطور بخواهي

مي توانيم پنهان شويم

اگر تو اينطور بخواهي

پس فقط

در را ببند

نگذار كس ديگري وارد ذهنمان گردد

در را ببند

مي توانيم همينجا در بسترمان بخواب رويم

چون هرچيز ديگري، وقت تلف كردن ست

تو همه آن چيزي هستي كه من مي خواهم

همه زندگي ام

فقط بگذار رشد كنم

اينجا در كنار تو

تا پايان فرصت

تا آخرين وداع

تنها بگذار اينجا براي لحظه اي زندگي كنم

چيزهايي را با هم قسمت كنيم

نگذار اين ساعات صرف صحبت كردن شود

فقط چيزي بمن بده كه بتوانم احساسش كنم

دلبندم، بيا

به من نزديك شو

نگذار نوري داخل شود

به من نزديك شو

ما نمي دانيم كه كجا من تمام مي كنم و كجا تو شروع

چون هرچيز ديگري، وقت تلف كردن ست

تو همه آن چيزي هستي كه من مي خواهم

همه زندگي ام

فقط بگذار رشد كنم

اينجا در كنار تو

تا پايان فرصت

تا آخرين وداع

بيا دنيا را راه ندهيم

فرصتي بدست آوريم و از آن استفاده كنيم

همه لحظات را درياب

و دلبندم، بيا عشقبازي كنيم

و آنرا يكجوري به خوبي انجام دهيم

من اينجا و همين حالا به آن باور دارم

چون هرچيز ديگري، وقت تلف كردن ست

تو همه آن چيزي هستي كه من مي خواهم

همه زندگي ام

فقط بگذار رشد كنم

اينجا در كنار تو

تا پايان فرصت

تا آخرين وداع

تا آخرين وداع

تو همه آن چيزي هستي كه من مي خواهم

همه زندگي ام

فقط بگذار رشد كنم

اينجا در كنار تو

تا انتهاي روزگار

تا پايان

تا پايان

تا پايان

تا پايان

تا آخرين وداع