حس رفتن دارم از این شهر
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
از منت دنیا گذشتم
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
این شهر می بلعد مرا
به نامردان می فروشد مرا
چشم هایت نگه می دارد مرا
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
این شهر می بلعد مرا
به نامردان می فروشد مرا
چشم هایت نگه می دارد مرا
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
نه بهار نه تابستان دارم
قولی مردانه دارم
تنها به تو چشم دارم
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
این شهر می بلعد مرا
به نامردان می فروشد مرا
چشم هایت نگه می دارد مرا
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم
این شهر می بلعد مرا
به نامردان می فروشد مرا
چشم هایت نگه می دارد مرا
به تو جفا نمی توانم کنم نمی توانم بروم