من تو رو توی هر شهر شناختم
با گام های ظریفت
با ظاهر آروم شاعرانه و مهربونت،
من تو میخونه ها با تو رو به رو شدم
زیر نور فانوس ها
یا سایه زیبای تو رو توی تاریکی دیدم،
تو اومدی و سر میز من نشستی
با تجلی فراموش نشدنی
یک قهرمان یا مردی که میدونه چطور بخدونه
تو قلب منو عاشق کردی
حالا من به لطف تو خوشحالم
و به لطف تو جوری که میخوام زندگی میکنم،
(گروه کر)
آقای عشق
وقتی تو در خونمو میزنی
همه بدی ها و اهریمن ها
منو تا بهشت میبرن
آقای عشق
همین که سر و کله تو پیدا میشه
به استقبالت میام و
بهت میگم “بله”
آقای عشق
همین که سر و کله تو پیدا میشه
به استقبالت میام و
بهت میگم “بله”
از لا به لای میله های قفس
حتی از بین دو ابر
میای و بی هیچ سر و صدایی میخزی تو آغوشم
اگه میخوای بدونی که چی تو فکرمه
به صدای قلبم که به رقص دراومده گوش بده
تو تنها واقعیتی هستی که اینجا وجود داره،
(گروه کر)
آقای عشق
همین که سر و کله تو پیدا میشه
به استقبالت میام و
بهت میگم “بله”
اگه میخوای بدونی من چه آرزویی دارم
و چی تو سرم میگذره
خیلی دلم میخواد که ما دوست معمولی باقی بمونیم،
دلم میخواد که تو گیتار منو در دست بگیری
و با قصه ها و حرکاتت
زندگی منو زیبا کنی،
(گروه کر ۲ بار)