Innocent [Persian translation]

حدس می زنم ایندفعه دیگه از عهده اش بر اومدی

خودت رو در مسیر جنگ رها کردی

مثل اینه که تعادلتو روی یه طناب محکم از دست بدی

عقلتو در راه بر گردوندن همه چیز از دست دادی

اون روز های ساده گذشته آسون تر نبود؟

همیشه یه تخت خواب بزرگتر برای خزیدن به درونش هست(همیشه چیز بهتری برای خواستن هست

آیا زیباتر نبود وقتی که به همه چیز اعتقاد داشتی؟

و همه به تو اعتقاد داشتن

اشکالی نداره فقط صبر کن و ببین رشته های نور تو هنوز برای من درخشانه

اوه اون کسی که تو الان هستی دیگه اون جای سابق نیست

تو هنوز بیگناهی

هنوز بیگناهی

کارهایی کردی که نمی تونی دربارشون حرف بزنی

اما شبها همه اون خاطرات به سراغت میاد

اگر اون موقع به اندازه ی الان می فهمیدی

الان پخش زمین نبودی

اون روزهایی که به شکار کرم شب تاب می رفتی آسون تر نبودن؟

وقتی که هر چیز غیر دسترست رو دیگران برات پایین می آوردن؟

آیا قشنگ تر نبود که تمام روز رو آزاد و رها باشی تا وقت خواب

پیش از اینکه هیولاهای شب بهت حمله کنن؟

اشکالی نداره فقط صبر کن و ببین رشته های نور تو هنوز برای من درخشانه

اوه اون کسی که تو الان هستی دیگه اون جای سابق نیست

تو هنوز یه بیگناهی

اشکالی نداره زندگی خیلی شلوغه

سی و دو سالته و هنوز داری رشد میکنی

تو اون کسی نیستی که اون کارهارو کرد

تو هنوز یه بیگناهی

زمان آتش رو به خاکستر تبدیل میکنه

تو ماههای سپتامبر جدیدی را خواهی دید

همه ماها هم اشتباه کردیم

ذهن ها مثل آب تغیییر میکنه

امیدوارم یادت باشه

امروز هرگز دیر نیست

که آدم جدیدی بشی

اشکالی نداره فقط صبر کن و ببین رشته های نور تو هنوز برای من درخشانه

اوه اون کسی که تو الان هستی دیگه اون جای سابق نیست

تو هنوز یه بیگناهی

اشکالی نداره زندگی خیلی شلوغه

سی و دو سالته و هنوز داری رشد میکنی

تو اون کسی نیستی که اون کارهارو کرد

تو هنوز یه بیگناهی

تو هنوز یه بیگناهی