Heartbeat [Persian translation]

[انریکه]

تپش

[انریکه و نیکول]

تپش - تپش قلب

[انریکه]

تپش

[نیکول]

تپش

[انریکه]

تپش - تپش قلب

[انریکه]

تو رو دیدم که داشتی با تلفن حرف می زدی

و میدونستم که با کسی هستی

با این حال تو قلبم رو دزدیدی

آره تو داری قلبم رو می دزدی

[نیکول]

تو طوری رفتار می کنی که انگار تنهایی

اما من دیدم کنار اون دختره ایستاده بودی

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی

سعی نکن قلبم رو بدزدی

[انریکه]

من نمی دونم داریم به کجا کشیده میشیم؟

من‌ نمیدونم ما با هم کی هستیم؟

[انریکه]

من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت رو حس میکنم

اون بهم گفت

[نیکول]

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت، تپش قلبت رو حس میکنم

[انریکه]

شاید بخاطرفرم حرکت بدنته

کاری کردی که مثل یه احمق رویاپردازی کنم

که شاید بتونم قلبت رو بدزنم

میتونم قلبت رو بدزدم

[نیکول]

مهم نیست که چه فکری کنی

من از اون دخترایی نیستم که قلبش بشکنه

یا قلبش رو به کسی بده

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی

[انریکه و نیکول]

من نمی دونم داریم به کجا کشیده میشیم؟

من‌ نمیدونم ما با هم کی هستیم؟

[انریکه]

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت،

تپش قلبت رو حس میکنم

اون بهم گفت

[نیکول]

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت رو حس میکنم

[انریکه و نیکول]

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی

تو داری قلبم رو میدزدی

[انریکه و نیکول]

من نمی دونم داریم به کجا کشیده میشیم؟

من‌ نمیدونم ما با هم کی هستیم؟

حسمون مثل حس جاری شدن بود

بالای ستاره ها

------

-----

تپش، تپش قلب

[انریکه و نیکول]

میتونم حسش کنم ، میتونم حسش کنم ، میتونم حسش کنم

میتونم حسش کنم ، میتونم ح...

[انریکه]

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت،

تپش قلبت رو حس میکنم

اون بهم گفت

[نیکول]

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

اون بهم گفت میتونه تپش قلبم رو حس کنه

به درونم کشیده شد و گفت من میتونم تپش قلبت رو حس کنم

تپش قلبت، تپش قلبت رو حس میکنم

[انریکه و نیکول]

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط همینو بهم بگو دختر)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط قلبت رو بهم بده پسر)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط همینو بهم بگو دختر)

تو داری قلبم رو میدزدی

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (میتونم تپش قلبت رو حس کنم)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (میتونم تپش قلبت رو حس کنم)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (میتونم تپش قلبت رو حس کنم)

تپش قلبت، تپش قلبت

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط همینو بهم بگو دختر)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط قلبت رو بهم بده پسر)

پس سعی نکن قلبم رو بدزدی (فقط همینو بهم بگو دختر)

تو داری قلبم رو میدزدی