Get Free [Persian translation]

بالاخره

دارم دنیای عادی خودم رو پشت سر میگذارم

تا قلبم رو بی هیچ شک و تردیدی آشکار کنم

اینکار قطعا دشواره

(درست مثل بیرون کشیدن مرده از دریا و تاریکی از هنر)

این تعهد منه

بیانیه جدید و امروزی من

من اینکارو دارم بخاطر همه ما انجام میدم

برای اونهایی که هیچوقت فرصتش رو پیدا نکردن

که ... و ... رو انجام بدن (خفه شو، خفه شو)

و تمام پرنده های بهشتی ام (خفه شو، خفه شو)

که هیچوقت نتونستن توی شب پرواز کنن (خفه شو، خفه شو)

چون موقع رقصیدن دستگیر شدن

گاهی وقتها حس میکنم توی ذهنم جنگه

دلم میخواد از این وضعیت بیرون بیام ولی بازم درگیرشم

هیچوقت واقعا نفهمیدم که مجبورم تصمیم بگیرم

که بازی یه نفر دیگه رو بازی کنم یا زندگی خودم رو زندگی کنم

ولی حالا میدونم

میخوام که حرکت کنم

از تاریکی بیام بیرون

به سمت آسمون (روشنایی) برم

بالاخره

بار مسئولیت سنگین زندگی پر ازدحام

که بخاطر انرژی های انباشته شده بوجود میاد

از روی دوشم برداشته شده

انگار که نقش من این بود

نمیتونستم بفهمم و درک کنم

و اینطور که فهمیدیم، تو هم عقلت رو از دست داده بودی

،دیگه خیالبافی و دنبال رنگین کمونها رفتن

و به انتظار پایان اونها نشستن، در کار نیست

چون این کمون ها وهم و خیال باطله

توی نگاه اول محکم و قابل اطمینان هستن

ولی بعدش که میخوای لمسشون کنی (لمس، لمس)

هیچ چیزی برای اینکه بهش چنگ بزنی وجود نداره

رنگها تو رو اغوا میکنن (خفه شو، خفه شو)

و به خلسه میبرنت (آه، آه، آه، آره)

گاهی وقتها حس میکنم توی ذهنم جنگه

دلم میخواد از این وضعیت بیرون بیام ولی بازم درگیرشم

هیچوقت واقعا نفهمیدم که مجبورم تصمیم بگیرم

که بازی یه نفر دیگه رو بازی کنم یا زندگی خودم رو زندگی کنم

ولی حالا میدونم

میخوام حرکت کنم

از تاریکی بیام بیرون

به سمت روشنایی برم

از تاریکی بیام بیرون

به سمت روشنایی برم

از تاریکی بیام بیرون

به سمت روشنایی برم