Boyfriend [Persian translation]

دوستْ پسر می‌خوام

اما همه‌ش می‌خورم به در ِ بسته

سعی‌می‌کنم زیرآبی برم، اما می‌گیرن مچ‌َم رو دوباره و دوباره

دوست‌پسر می‌خوام

بگو ببینم، چیزی از درست حسابی‌‌اش مونده؟

مرتب عوضی‌هاش‌ می‌خورن به تورم، اما بازم و بازم عشق می‌خوام

دوست پسر می‌خوام

بیداربودم تمام شب‌و

حسابی بی‌قرارم

فکرمی‌کنم بدونم چرا (اوه)

درست بوده کارم

اما عزیز، منظورم این نیست که

حس می‌کنم ضد تو و خودم هستم

فرق‌ه بین خواستن و نیاز

بعضی شبا فقط یه چیزی بیشتر از خودم می‌خوام

می‌دونم خط ِ باریکی‌ه بین‌شون

نیاز ندارم، اما (آره)

دوست پسر می‌خوام

اما همه‌ش می‌خورم به در ِ بسته

سعی‌می‌کنم زیرآبی برم، اما می‌گیرن مچ‌َم رو دوباره و دوباره (آره)

دوست‌پسر می‌خوام (اوه-اوه)

بگو ببینم، چیزی از درست حسابی‌‌اش مونده؟

مرتب عوضی‌هاش‌ می‌خورن به تورم، اما بازم و بازم عشق می‌خوام (آره)

دوست پسر می‌خوام

دوست پسر می‌خوام

دوست پسر می‌خوام

می‌شه زنگ‌بزنم به یه دوست یا شماره‌های اضطراری یا چیز دیگه

اما کارم رو راه نمی‌ندازه (اوه – اوه)

چون هر دفعه که امتحان می‌کنم

دروغ می‌گن (اوه-اوه)

یه خورده می‌شم ضد تو و من

فرق‌ه بین خواستن و نیاز

بعضی شبا فقط یه چیزی بیشتر از خودم می‌خوام

می‌دونم خط ِ باریکی‌ه بین‌شون

نیاز ندارم، اما

دوست پسر می‌خوام

اما همه‌ش می‌خورم به در ِ بسته

سعی‌می‌کنم زیرآبی برم، اما می‌گیرن مچ‌َم رو دوباره و دوباره

دوست‌پسر می‌خوام

بگو ببینم، چیزی از درست حسابی‌‌اش مونده؟

مرتب عوضی‌هاش‌ می‌خورن به تورم، اما بازم و بازم عشق می‌خوام

دوست پسر می‌خوام

دوست پسر می‌خوام

دوست پسر می‌خوام