نمیخوام اون کسی باشم که اینجا رو ترک میکنه
اما نمیتونم حتی فکر یه روز دیگه رو هم تحمل کنم
فکر کنم بالاخره معنی گم شدن رو درک کنم
نمیتونیم راهی برای خلاصی پیدا کنیم
یه میلیون مایل دورتر از جایی که پل رو سوزوندیم
دیگه نمیتونم تظاهر کنم که همه چیز روبراه میشه
با اینکه دنیا داره روی سرم خراب میشه
از اقیانوسهای ذهنم عبور کن
سعی کن قدرت خداحافظی کردن رو داشته باشی
دستت تا ابد به اون خون
آغشته میمونه
از جایی که قبلا بودیم دور افتادیم
هیچوقت گم شده ات رو پیدا نمیکنی
همون چیزی که میخوای جاهای خالی رو پر کنه
و جایگزین تکه های گم شده ی وجودت بشه
مثل اینه که خواب عملی شدنش رو ببینم
از اقیانوسهای ذهنم عبور کن
سعی کن قدرت خداحافظی کردن رو داشته باشی
تموم باورهامون یه دروغ بود
از اقیانوسهای ذهنت عبور کن
برای از بین بردن مرزها یه راه پیدا کن
دستت تا ابد به اون خون
آغشته میمونه
اوه,ما هیچ وقت یاد نمیگیریم
برای همینه که دوباره سقوط میکنیم
به من صدمه بزن,به من صدمه بزن
یه راه پیدا کن که این کابوس برات مثل یه رویا بشه
از اقیانوسهای ذهنم عبور کن
سعی کن قدرت خداحافظی کردن رو داشته باشی
تموم باورهامون یه دروغ بود
از اقیانوسهای ذهنت عبور کن
برای از بین بردن مرزها یه راه پیدا کن
دستت تا ابد به اون خون
آغشته میمونه